کد مطلب:320440 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:254

اختلاف دو برادر و انشعاب در بابیت
از طرفی به سبب بروز برخی مشكلات و اختلافات میان بابی ها و مسلمانان و اعتراض مردم به دولت عثمانی و به تبع آن به دولت ایران، دولت عثمانی - با هماهنگی دولت ایران - در اوایل سال 1280ق آنان را از بغداد به استانبول و پس از چهار ماه، به ادرنه كوچ داد. همزمان با خروج بابی ها از بغداد، میرزا حسین علی، ابتدا در باغ نجیب پاشا در بیرون بغداد و سپس در ادرنه، زمزمه "من یظهره الله" [1] سرداد. این ادعا سبب، دیگری برای بروز اختلاف شد؛ عده ای از بابی ها، طرفدار میرزا یحیی (صبح ازل) ماندند كه به "ازلی" معروف شدند و عده ای به طرفداری از میرزا حسینعلی (بهاءالله) پرداختند كه "بهایی" خوانده شدند. میرزا حسینعلی بهاء، رسماً بابیان را به آیین جدید خود دعوت كرد. او حتی نامه ای به ناصرالدین شاه نوشت و درباره ی وضعیت پیروان باب در مدت دوازده سال اقامت در بغداد و سه سال در ادرنه مطالبی نگاشت. از محتوای نامه این طور برداشت می شود كه می خواسته به گونه ای تبعیت از شاه را ابراز كند. [2] .

در هر صورت، منازعات ازلی و بهائی در ادرنه شدت گرفت و اهانت و تهمت و حتی كشتار، رواج یافت. هر یك از دو طرف، اسرار یكدیگر را آشكار می كردند؛ میرزا حسین علی كتابی به نام بدیع نوشت و جانشینی میرزا یحیی را انكار كرد و حتی او را به مباهله دعوت كرد. سرانجام، حكومت عثمانی برای پایان دادن به این درگیری ها، میرزا حسین علی و پیروانش را به "عكا" در فلسطین و میرزا یحیی و یارانش را به "ماغوسه" در قبرس فرستاد.


[1] من يظهره اللهي يعني كسي كه خدا او را ظاهر و آشكار مي كند. ميرزا علي محمد باب. در اوايل ادعاي بابيت و ذكريت و رسالت مي كرد و مي گفت: "من از جانب امام زمان مأموريت دارم؛ در ادامه ي، ادعاي قائميت كرد و گفت: "من، همان امام زمان هستم" و بعد، ادعاي نبوت كرد و كتاب "بيان" را تأليف نمود اين ادعاهاي متفاوت، با هم سازگار نبود، لذا در صدد توجيه و تأويل ادعا، نوشته ها سابقش برآمد. او، عنوان قائم و مهدي را در نوشته ي خود به يك كلمه ي كلي و مبهم تبديل كرد و گفت: "منظور من از قائم، "من يظهره الله" است". حسينعلي بهاء هم از اين عنوان استفاده كرد و ادعاي من يظهره اللهي كرد و گفت: "من همانم كه علي محمد باب از ظهور او خبر داده است و كتاب بيان منوط به امضاي من است و من مرام علي محمد را نسخ كردم (محمد محمدي اشتهاردي، بابيگري و بهاييگري، ص66-67).

[2] براي ديدن متن كامل نامه، ر. ك: عبدالبهاء، مقاله ي شخصي سياح، ص 114 - 165.